پرستو کوچولو

عشق مامانی به مهد کودک می ره

سلام الان سه روزه که لنای خوشگلمو به مهد می برم روحیه لنا خیلی بهتره و اونجا خیلی بهش خوش می گذره وقتی هم که می ذارمش و می یام از همون روز اول اصلا دنبالم گریه نکرد و سریع مامانشو به اسباب بازی ها و دوستای جدیدش فروخت خلاصه بعد از کلی گشتن دنبال یک مهد کوک خوب و امن تونستم اینجا رو ببپسندم البته اینم بگم که انقدر به مدیر و مربی ها سفارش کردم که بیچاره ها از دستم کلافه شده بودند لنا هم خدا رو شکر زود باهمه ارتباط برقرارا کرد و مشکلی پیش نیومد البته این مهد هم دارای امکانات کامله و صبحانه و ناهار هم می ده که من فقط برای صبح تا ظهر قبل از ناهار لنا رو می ذارم بمونه و فقط هدفم اینه که عسل مامان یک کمی از تنهایی در بیاد و با بچه ها بتونه ارتباط...
24 ارديبهشت 1392

روز مادر

سلام دیروز روز زن بود والبته روز مادرمتاسفانه باز هم رامین نبود و دیروز رفته ترکیه و من و دخترم هم تنها بودیم فقط شب برای تبریک به مادر رامین رفتم خونشون و هدیه هم بردم ولی برای خودم هیچ شباهتی به روز زن نداشت یک چیز جالبی که دیروز اتفاق افتاد و تا یادم می اد  میخندم اینه که دیروز وقتی با بابام کانکت بودم بابام به لنا گفت لنا مامان وبوس کردی برای مامان سارا چی خریدی یک دفعه لنا که خرابکاری کرده بود در همون لحظه گفت مامان پی پی من که از خنده روده بر شده بودم گفتم دستت درد نکنه مامان جان برای پی پی خریدی منون اینم از شانس ماست دیگه. خلاصه آخر شب از خونه پدر شوهرم برگشتیم خونه و طبق معمول با دخترم تنهایی خوابیدیم بعضی وقتها که شب تنهام ی...
12 ارديبهشت 1392
1